علوم اجتماعی آموزش و پرورش منطقه ی خواجه

گاهی برای انسان حالاتی پیش می آیدکه روح ارتباطش را با بدن قطع می کند اما نه بطور کامل ، یعنی روح کاملاً از بدن انسان جدا نمی شود بلکه انسان قبل از اینکه بمیرد با زحمت و ریاضت ، تلاش و جدّیت ، تمرین و ممارست و اختیار می تواند روح خود را از بدن مادی خود تخلیه کندآن حالاتی که  بعداز مرگ ، برای او حاصل می شود رخ می دهد و حقایق برای او روشن می شود.انسان در نتیجۀ تقرب به خدا – و تقرب به خداوند در نتیجۀ عبودیّت و اخلاص ، خود را فراموش کردن ،  تذلّل در نزد پروردگار و اطاعت محض در برابر ذاتش می باشد - می رسد به این مرحله که در عین اینکه بدنش نیازمند به روح است ، روحش از بدن بی نیاز می شود. چطور؟ ما الان ، هم روحمان نیازمند به بدن است هم بدنمان نیازمند به روحمان ، حال اگر آن روح و قوۀ حیات ما نباشد این بدن زنده نیست ، اگر هم این بدن ما نباشد روح ما در اینجا کاری از او ساخته نیست،نمی تواند کاری بکند.اما آیا همه انسان ها به این شکل هم بدنشان نیازمند به روح و هم روحشان نیازمند بدن است؟ یا اینکه انسان هایی در نتیجه تقرب به خدا و عبودیت پروردگار ، به این حد می رسند که لااقل روحشان از بدنشان بی نیاز می شود؟ بلی در واقع این قدرت را بدست می آورند که به اصطلاح روح را از این بدن تخلیه کنند( البته در اینجا تخلیه به معنی مردن نیست ) یعنی همان استقلال روح را در مقابل بدن حفظ می کنند.در عصرما ، هستند افرادی که قدرت دارند تخلیه کنند ، یعنی روح را از بدن منفک کنند به طوری که خودشان را مسلط بر این بدن می بینند، مثلا نماز می خواند در حالیکه روحش در جای دیگر سیر می کند افق وسیع تری را می بیند علوم اجتماعی آموزش و پرورش منطقه ی خواجه...

معتقدین به شکاف نسلی، مدرنیته و تحولات سریع اقتصادی، اجتماعی ،فرایند جهانی شدن، تغییرات جمعیتی، تأثیر نخبگان و انقلاب اسلامی را از یک سو و عدم پاسخگویی مناسب نظام سیاسی، اجتماعی کشور به این تحولات را از سوی دیگر از جمله عوامل به وجود آورنده این مسئله در ایران دانسته اند.قادری می گوید این انقطاع نسل ها بر معیار مدرنیته استوار است که پارادایم معرفتی ما را منقطع کرده.آقاجری در این باره می گوید" در بیست سال اخیر پیدایش نسل جوان به سرعت انجام شد و آهنگ تغییر و تحول بسیار سریع بوده است.اما نهادها و نظام اجتماعی برای جامعه پذیر کردن این نسل آمادگی کافی نداشته اند و به همین سبب، جامعه دچار تنش و بحران شده است.انقطاع نسل ها محصول سیستم اجتماعی ای است که نتوانسته است خود را با محیط درونی و بیذرونی اش هماهنگ کند.هویت ملی بین هویت فردی و هویت جهانی گرفتار می شود.نسل کنونی قبل از آن که بتواند فرایند هویت یابی را تجربه کند، در معرض الگوها، هنجارها، اندیشه،زبان و عالمی قرار می گیرد که هویت جهانی منتشر می کند.در نتیجه بین نسل قبل و نسل بعد انقطاع ایجاد می شوداین روند متاسفانه رو به رشد است.نهاد بعدی گروه های مرجع اجتماعی و نهادهای رسمی و غیر رسمی ای هستند.اما متاسفانه جوانان ما فاقد آگاهی تاریخی هستند.نهادهایی که باید کارکرد جامعه پذیری تاریخی را انجام بدهند، اعتماد را از جوانان سلب می کنند.قادری معتقد است" تغییرات جمعیتی با بافت جمعیتی ، تغییرات در سطح نخبگان، فرایند جهانی شدن بیشترین تأثیرات را روی جوانان می گذارد.به سبب تلاقی این سه روند با هم، فرایند گسست نسل ها، هم در عرض و هم در طول رخ داده است.نسل جدید نسبت به هم عرض خودش در جوامع دیگر، خود را غرق شده و توفیق نیافته می بیند و به همین علوم اجتماعی آموزش و پرورش منطقه ی خواجه...